نشلجي

نشلجي

فرهنگي، ديني و قرآني

سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدينه به وسيله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست .

پيكر مقدسش را در قبرستان بقيع - كنارپدر بزرگوارش - به خاك سپردند .

زنان و فرزندان

فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشتهاند : ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق ( ع ) و عبدالله كه مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر بود .

ابراهيم و عبيدالله كه از ام حكيم بودند و هر دو در زمان حيات پدر بزرگوارشان وفات كردند .

على و زينب و ام سلمه كه از ام ولد بودند .

ولادت

حضرت امام محمد باقر علیه‌السلام پنجمین امام شیعیان است که در سال 57 هجری قمری در مدینه متولد شد. پدر بزرگوارش امام سجاد علیه السلام و مادر والامقامش ام عبدالله است.

وی اولین شخصی است که نسب پدر و مادرش به حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام می رسد.

فضائل

پیشوایی امام باقر علیه السلام از صدر اسلام روشن و مسلم بود و نص بر امامت آن امام همراه با تعاریف رسول خدا، فراوان به ما رسیده است.

از آن امام معجزات و کرامات بسیار و نیز امور غریبه فراوانی در کتب معتبر ثبت شده و جنّ و ملائکه و حتّی جبرئیل خدمت او می‌رسیده‌اند.

 

مکارم اخلاق امام، زبانزد خاص و عام است و علوم و معارف فراوانی از وجود او سرچشمه گرفته . وی همچنین توجه خاصّی به عبادت و ذکر و مناجات داشته است.

در زمان این امام، عده‌ای متمایل به رهبانیّت و ترک دنیا بودند که با مخالفت امام مواجه می‌شدند.

امام باقر علیه السلام و بازگرداندن روح دشمن

مردی از اهالی شام در مجالس امام باقر علیه السلام حاضر می شد و می گفت:«من می دانم طاعت خدا و رسول خدا در دشمنی با شما اهل بیت است، ولی چون شما مرد فصیح و با ادب و خوش‌سخنی هستید، در مجالس‌تان شرکت می‌کنم.

امام باقر علیه السلام پاسخ او را با خوشرویی می‌داد و می فرمود:«هیچ چیزی بر خداوند پنهان نیست.»

چندی بعد مرد شامی مریض شد و مرضش شدت یافت. دوست خود را صدا کرد و به او وصیّت کرد که وقتی از دنیا رفتم، برو محمد بن علی الباقر را خبر کن تا بر من نماز بگزارَد.

نیمه های شب، مرد شامی از دنیا رفت. او را در پارچه‌ای پیچیدند. نیمه‌های شب، دوست او خدمت امام باقر علیه السلام رسید و گفت:«آن مرد شامی از دنیا رفت. او از شما خواسته تا بر او نماز بخوانید.

حضرت باقر علیه السلام فرمود:«برو تا من بیایم.

سپس برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و تا طلوع آفتاب در سجده بود. آن‌گاه به خانه‌ی آن مرد شامی رفت، و نام او را صدا زد.

مرد در کفنش جواب امام را داد. امام او را نشاند و فرمود شربتی برای او بیاورند. سپس برخاست و رفت.

چند روز بعد مرد شامی کاملا بهبود یافت و خدمت امام باقر رفت و عرض کرد:«مجلس را برای من خلوت بفرمایید.

امام مجلس را خلوت کرد. مرد گفت:«شهادت می‌دهم که شما حجّت خدا بر بندگانش هستید و دری که از آن باید به سوی خدا رفت شمایید. هر کس از غیر راه شما به سوی خدا برود زیانکار و گمراه خواهد بود.»

امام باقر علیه السلام فرمود:«چرا عقیده‌ات عوض شده؟.

او گفت:«من در حال مرگ، با چشم خود دیدم و با گوش خود شنیدم که منادی ندا کرد: روح او را باز گردانید چرا که محمد باقر از ما خواسته است او را به دنیا بازگردانیم.

امام فرمود:«مگر نمی دانی که گاهی خداوند، بنده ای را دوست دارد، ولی از عملش خشمگین است؟ و گاهی نیز از بنده‌ای خشمگین است ولی عملش را دوست دارد؟» (یعنی تو از همان ها هستی)

از آن روز به بعد، مرد از اصحاب خوب امام باقر علیه السلام شد.

منابع:

•بحار الانوار، ج 46، ص 233، حدیث 1.

امام باقر علیه السلام و پیشگویی شیعه بودن فرزند یکی از یاران

ابوبصیر می گوید:

روزی مولایم، امام محمد باقر علیه السلام، به من فرمود:«وقتی به کوفه برگشتی، خداوند به تو دو پسر خواهد داد. اولی را عیسی و دوّمی را محمد بنام.

آن دو از شیعیان ما هستند، اسم آنها در صحیفه ما ثبت شده و تمام فرزندان آنها تا روز قیامت نزد ما مشخص‌اند.»

عرض کردم:«آیا شیعه شما با شماست و همراه‌تان به بهشت داخل می‌شود؟

امام فرمود:«بله تا زمانی که از خدا بترسد و تقوا داشته باشد.

منابع:

بحار الانوار، ج 46، ص 274، حدیث 79.

امام باقر علیه السلام و شناخت شیعیان

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:

عده ای نزد پدرم امام باقر علیه السلام رفتند و پرسیدند:«وظیفه‌ی شیعه در برابر امام چیست؟»

امام باقر علیه السلام فرمود:«شما شیعیان وظایف زیادی در برابر امام دارید. هر گاه نزد او رفتید، او را احترام کنید و بزرگ بشمارید و هر چه فرمود اطاعت کنید. بر امام نیز واجب است که شما را هدایت فرماید. همه‌ی امامان نشانه‌ی مشترکی دارند و آن این است که به دلیل جلال و هیبت‌شان، هیچ‌کس نمی‌تواند در چشم آنان خیره شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز چنین بوده است.»

پرسیدند:« آیا امام، شیعیان خود را می‌شناسد؟»

فرمود:«بله. در همان نگاه اول.»

پرسیدند:«آیا ما شیعه شما هسیتم؟»

امام فرمود:«بله. همه شما شیعه من هستید.»

گفتند:«علامت آن را برای ما بگویید.»

امام فرمود:«آیا می‌خواهید نام خودتان و پدرانتان و قبایل‌تان را بگویم؟»

گفتند:«بله.»

امام یک‌به‌یک نام آنان، پدران و قبایلشان را ذکر کرد. سپس فرمود:« آیا می‌خواهید بگویم سؤال بعدی‌تان چیست؟ می‌خواهید تفسیر این آیه را بپرسید:« کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء توتی اکلها کل حین باذن ربها» (سوره ابراهیم آیه 24)

گفتند:«بله.»

فرمود:«درختی که ریشه‌اش ثابت و شاخه‌هایش در آسمان است، ما ائمه معصومین هستیم. ماییم که از علم خود، هر چه بخواهیم به هر کس از شیعیان خود عطا می کنیم.» سپس فرمود:«آیا قانع شدید یا بیشتر بگویم؟»

گفتند:«ما به کمتر از اینها نیز قانع بودیم.»

منابع:

بحار الانوار، ج 46، ص 244، حدیث 32. 

علم

امام باقرعلیه السلام چون در اواخر دوران حکومت بنی‌ امیه به‌سر می‌برد، از ضعف قدرت حاکمه استفاده نمود و در نشر معارف اسلامی، تلاش گسترده‌ای کرد و با مخالفین و صاحبان عقاید مختلف، مناظرات مفصّلی داشت و به سؤالات شیعیان و مخالفین پاسخ داد. لذا از آن امام در تمام مسائل فقهی و اجتماعی و حکومتی روایات فراوانی نقل شده است، به‌طوری‌که تقریباً هیچ کتاب روایی نیست مگر این که از امام باقر علیه السلام در موارد مختلف روایتی ذکر شده است.

امام باقر علیه السلام با صحابی بزرگ رسول خدا، جابر بن عبدالله انصاری روابط صمیمانه‌ای داشت و برای او احترام خاصی قائل بود.

برای آن امام، غیر از جابر، اصحاب و راویان زیادی نام می‌برند که در بین آنها جابر بن یزید جعفی و محمّد بن مسلم و زراره و حمران، بسیار معروفند. شاعر معروف امام نیز کمیت نام دارد.

حوادث دوران امامت

برادر امام باقر علیه السلام زید بن علی بن الحسین پس از شهادت امام سجاد علیه السلام پرچم مخالفت با بنی‌امیه را برافراشت و افراد زیادی را به دور خود جمع کرد. ولی امام باقر او را از قیام مسلّحانه منع کرد و فرمود: « هنوز وقتش نرسیده است، و قیام تو در انتها به ضرر مسلمین می انجامد.» اما زید که خون حسینی در رگ‌های او می‌جوشید، زیر بار نرفت و قیام کرد و عاقبت در اثر اعلان مخالفت با بنی‌امیه به شهادت رسید.

حاکمان دوران امامت

امام باقر علیه السلام در زمان حکومت ولید بن عبدالملک به امامت رسیدند که پس از او سلیمان بن عبدالملک و سپس عمربن عبدالعزیز و سپس یزید بن عبدالملک و پس از او هشام بن عبدالملک، یکی پس از دیگری حاکم مَمالک اسلامی شدند.

امام با هر یک از آنها به نحو خاصّی برخورد می‌کرد، ولی متأسّفانه بعضی از بستگان وی، از جمله زید بن حسن بن علی به بدگویی او دست زدند تا سرانجام هشام ، امام را مسموم کرد و به شهادت رساند.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: یک شنبه 21 مهر 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , nashalji.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com